مبنای انسان شناسی فلسفی – سیاسی در جمهور افـلاطـــون
پایان نامه
- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی
- نویسنده فاطمه موسیوند
- استاد راهنما حاتم قادری مصطفی یونسی
- تعداد صفحات: ۱۵ صفحه ی اول
- سال انتشار 1391
چکیده
چکیده انسان بودن تنها یک واقعه نیست، بلکه یک تکلیف است، و تنها یک تعیّن خاص از وجود نیست، بلکه تعیّـن بخشیدن به خویـش است. انسـان شناسی هم در پی فهـم انسان، از آن جهت که انسـان است، می باشد و هم به دنبال پابرجا ماندن اخلاقی حیات و زندگی انسان در واقعیتی بین انسانی که هدف کامل فلسفه از آن ناشی می شود. برای متمایز ساختن انسان از سایر موجودات باید ماهیت و چیستی او را از لحاظ فلسفی معین کنیم. از دوره باستان تا کنون دو محدوده غیر انسانی برای این تفاوت و تمایز وجود داشته است و انسان را با این دو حد مورد سنجش قرار می داده اند: خدا و حیوان. از دوران پیش از سقراط متفکران و فلاسفه بسیاری نفس آدمی را از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی و پژوهشهای بسیاری قرار داده و هریک تعاریف و تفاسیر مختلفی از آن به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از حـیات و وجـود آدمـی ارائـه داده اند. اما نفـس شناسی در نـزد افلاطـون به گونه ای دیگـر مطـرح می شود. وی در نفس شناسی تحت تأثیر مستقیم مکتب ارفه ای و فیثاغوریان است. افلاطون در مکالمه ها و همپرسه های فایدون، جمهور، فایدروس و تیمائوس بحث نفس شناسی خویش را مطرح می نماید و در حالی که در همپرسه فایدون به بساطت نفس معتقد است، در دیگر گفتگوهای خود و از جمله در مکالمه جمهور که مبنای رساله حاضر می باشد، آن را مرکب و دارای سه جزء عقلانی، ارادی و شهوانی می داند. وی چگونگی ارتباط اجزاء و عناصر مختلف نفس را با یکدیگر از طریق دو تمثیل "ارابه نفس" و "هیولای نفس" تشریح و توصیف می نماید. او پس از توصیف هر یک از ویژگیهای این سه جزء و اعتقاد به فناناپذیری و جاودانگی نفس، با توجه به چگونگی ارتباط و تعامل میان اجزاء نفس، به تقسیم بندی انسانها و طبقات جامعه پرداخته و با حکم به اینکه اجزاء نفس و بخشهای جامعه متناظر هستند، براین اساس، سه نوع فرد یا طبقه را در "پولیس" مشخص می نماید و می گوید که اجزاء نفس انسان از لحاظ تعداد و کیفیت همان اجزائی است که دولت شهر را تشکیل می دهد و شامل سه طبقه؛ حکمرانان یا زمامداران، سپاهیان یا پاسداران و پیشه وران و بازرگانان می شود. از نظر افلاطون هنگامی که اجزاء متفاوت نفس انسان هر یک کارکرد و وظیفه خاص خود را انجام دهند، از دخالت در کار و امور یکدیگر بپرهیزند و برتری و سیادت جزء عقلانی را بپذیرند، "نفس عادل" می شود. به همین ترتیب، زمانی که طبقات جامعه یا "پولیس" هر کدام به انجام وظیفه خویش پرداخته و در امور و مسائل یکدیگر مداخله ننمایند و از رهبری و راهنمایی زمامداران خردمند برخوردار باشند، دولت شهر هم، صاحب عدالت خواهد شد. بنابراین معنای عدالت افلاطونی فقط در پرتو اجزاء نفس و اجتماع قابل درک است. پس بدین ترتیب، عدالت افلاطونی این است که چه اجزاء و افراد جامعه و چه اجزاء و عناصر نفس بنابر استعدادهای خاص خود در سازگاری و هماهنگی کامل با یکدیگر عمل نمایند و از دخالت در امور و وظایف همدیگر پرهیز کنند. پس شرط اصلی پیدایش عدالت تعامل و اتفاق نظر اجزاء نفس و "پولیس" است در اینکه کدام جزء نقش هدایت و راهبری را بر عهده بگیرد.
منابع مشابه
بحران سوسیالیسم و مسایل انسان شناسی «سیاسی»
در سه مقالهء پیشین که در شمارههای 2 و 3و 4 و 6 مجلهء پژوهش حقوق و سیاست در زمینهء انسانشناسی فرهنگی-سیاسی به چاپ رسید،یادآوری شد که هستهء مرکزی بحث مارکس،انسان است و آفرینش انسان در گرو آزادی است.هستهء یادشده،بهویژه پس از انقلاب اکتبر 1917 روسیه و پس از آن در کشورهای بلوک شرق به دست فراموشی سپرده شد و انسان در خدمت تولید،هرچه بیشتر مدنظر قرار گرفت.نیز تلویحا اشاره شد که گرچه روابط تولیدی،ن...
متن کاملبررسی مفهوم انسان و انسان شناسی در داستان های مصطفی مستور بر مبنای ارتباطات چهارگانه
انسان شناسی و مفهوم انسان در کنار مفهوم خدا و جهان، یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه ی بشری است. خدا، انسان، جهان، سه محور اساسی اندیشه بشری است که در طول تاریخ و در همه جوامع، پرسش های مهم درباره آنها مطرح شده و تمام تلاش فکری بشر، متوجه این سه کانون و یافتن پاسخ های مناسب برای پرسش های مربوط به آن است. مساله ارتباطات چهارگانه (رابطه انسان با خدا، خود، دیگری و طبیعت) در ادبیات داستانی به دلیل نوع...
متن کاملانسان شناسی در فلسفة سیاسی متعالیه
معرفت نفس، گام آغازین برای رسیدن به شناختی دقیق از اجتماع و در نهایت، خداوند است. از آن جا که حکمت متعالیه، منظومه ای دقیق و سامانة فکری سنجیده ای می باشد، طبعاً نوع نگرش صدرا به انسان و ویژگی های آن، متأثر از زیرساخت های فلسفی وی است. در این نوشتار که به انسان شناسی در فلسفة سیاسی متعالیه می پردازد، سعی شده تا ضمن تبیین مفاهیم، به این دغدغة اساسی پاسخ داده شود که براساس مبانی نظری انسان شناسی ...
متن کاملمنابع من
با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید
ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده{@ msg_add @}
نوع سند: پایان نامه
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی
میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com
copyright © 2015-2023